پادشه خوبان

فریب ما مخور آقا دروغ می گوییم


فریب ما مخور آقا دروغ می گوییم  

 

                        به جـان حضرت زهرا (س) دروغ می گوئیم 

  

         چه ناله های فراغی چه درد هجرانی  

  

                    نیا نیا گل طاها دروغ می گوییم   

     

          تمام چشم براهی و انتظارفراغ      

 

                   و ندبـــــــه های فــــرج را دروغ می گوئیم 

    

      دلی که مامن دنیاست جــــــای مولـا نیست   

       

         اسیــــــــر شـهوت دنیــــا دروغ می گوئیم   

  

   زبان سخن ز تو گوید ولـی بــــــرای مقــــام   

 

          به پیش چـشم خدا ما دروغ می گوئیم    

   

         کدام ناله  غربت کدام درد فراغ     

     

               قســـم بــــه ام ابیــــــــها دروغ می گوئیم   

 

       خلاصه ای گل نرگس کسی به فکر تو نیست     

  

         و مـــــــــــا به وسعت دریا دروغ می گوئیم  

 

  مـــــــــــــرا ببخش ای عزیزم که باز می گویم  

    

              نیا نیا گل طاها دروغ می گوییم


فاصله های بی کسی اگرچه کم بُوَد زیاد

فاصله های بی کسی اگرچه کم بُوَد زیاد

 

باز امان بده مرا اگر نبردیَم ز یاد

---

من و فراق هجر تو ، هر دو رفیق و همدمیم

 

آتش عشق این دلم زبانه ها کشد زیاد

---

به عشق روی چون تویی ، خطر به جان می خرم

 

خیر ه سریِ این دلم ، سر و تنم دهد به باد

---

به شوق کسب یک خبر ز کوی یار مهربان

 

قاصدکان خوش خبر سپرده ام به ابر و باد

---

شکسته ظرف های من نشان بود ز یار من است

 

قصه نذر لیلی و کاسه ی مجنون یاد باد


بخوان دعای فرج را،دعا اثر دارد

 بخوان دعای فرج را،دعا اثر دارد

 

 دعا پرنده عشق است و بال و پر دارد

 

 بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب

 

 که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد

 

 بخوان دعای فرج را و نا امید مباش

 

 بهشت پاک اجابت هزار در دارد

 

 بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است

 

 خدای را،شب یلدای غم سحر دارد

 

 بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال

 

 مسافر دل ما،نیت سفر دارد

 

 بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا

 

 ز پشت پرده غیبت به ما نظر دارد

 

 بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا

 

 حجاب غیبت از آن روی ماه بردارد


آن مرد تا نیایید ، باران نخواهد آمد

امشب در این میکده باز است بیایید


 می خوردن مستانه مجاز است بیایید


از درگه هر ناکس و کس روی بتابید

 

شاهنشه ما بنده نواز است بیایید

--------------------------------------------------


 از دو چشم یاس میخوانم بیا


 شعری از احساس  میخوانم بیا


 خوب میدانم نیستم لایق ولی


 روضه ی عباس میخوانم بیا

---------------------------------------------------------------

 

کشتی نساز ای نوح ، طوفان نخواهد آمد


بر شوره زار دلها ، باران نخواهد آمد


رفتی کلاس اول ، این جمله را عوض کن


آن مرد تا نیایید ، باران نخواهد آمد


برگشتن صاحب الزمــــــان نزدیک است


ای منتظــــــران وقت اذان نزدیک است

 

آقا به خدا ، به جمکـــــران نزدیک است

 

 آمـــــــــــــاده کنیـــــــــد خانه ها را زیرا

 

برگشتن صاحب الزمــــــان نزدیک است

 

 


دلم مثل غروب جمعه ها دارد هوایت را

دلم مثل غروب جمعه ها دارد هوایت را


کجا واکرده ای این بار گیسوی رهایت را؟


کجا سر در گریبان بردی و یاد من افتادی


که پنهان کرده باشی گریه های های هایت را


خیابان «ولی عصر» بی شک جای خوبی نیست


که در بین صداها گم کنی بغض صدایت را


تو هم در این غریبستان وطن داری و می دانی


بریده روزگار بی تو صبر آشنایت را


نسیمی از نفس افتاده ام از نیل ردّم کن


رها کن در میان خدعه ماران عصایت را


نمی خواهم بجنگم در رکابت... مرگ می خواهم


به شمشیر لقا از پی بخشیدم عطایت را


فقط یک بار از چشمان اشک آلود من بگذر


که موجا موج هر پلکم ببوسد جای پایت را...


... گل امّید را در روز بی خورشید خیری نیست


شب است و می کشی روی سر دنیا عبایت را


دوباره پر کشید دل به نرگس نگاه تو

    دوباره پر کشید دل به نرگس نگاه تو

 

    زجان و دل دوباره مست آن شراب میشوم

 

    دوباره جمعه آمد و نیامدی مرا ببی

 

    که در فراغ روی تو چو شمع اب میشوم

 

    تمام لحظه های دل فدای یک نگاه تو

 

    بیا نگاه کن دمی که مستجاب میشوم

 


ازدواج

به نام او که تنها اوست که می ماند

 

ازدواج امری الهی است که مورد تاکید همه اولیای دین قرار گرفته است.وحریم زن و مرد نیز در بالاترین حد وجود دارد.برای هر چه بهتر بودن وهر چه بهتر کردن این حریم باید بسیاری از عادتهای دوران تجرد را فراموش کرد وخود را در مسیر یک زندگی مشترک قرار داد.یک زوج خوب باید بتواند نیاز های همسرش را به نحوی که خدشه ای به علایق و احساسات وباورهای او وارد نکند برآورده سازد که مهمترین این نیازهای دو طرفه لذت بردن از یکدیگر در موضوعات جنسی میباشد.زوج ها باید بدانند که چگونه می توانند بهترین لذت را از یکدیگر ببرند ودر آرامش وراحتی یکدیگر را همچون دو عاشق واقعی ستایش کنند.باید وقت شناس باشند وبهترین زمان را برای ارتباط جنسی با همسر خود برقرار کنند.باید آن چیزی را که در دل دارند وعلاقه مندند که همسرشان آنگونه در نزدیکی با او رفتار کند را به مرور زمان وعاشقانه به او بگویند تاهم خللی در روابطشان ایجاد نشود وهم پرده های حیا ازمیان برود.همیشه این را در نظر داشته باشید که حیا و شرم به اندازه در تمام روابط لازم است.دختران جوان هم باید آرام آرام در هر بار قرار گرفتن در آغوش همسر خود خواسته های قلبیشان را در لذت بردن از نزدیکی به همسرانشان بگویند.تا بتوانند به لذت واقعی ازدواج واحساس راحتی حاصل از آن برسند.چون خدا تمام جفتها را برای تولید مثلی که دو طرف از هم لذت ببرند به وجود آورده.مردهای جوان هم باید در نظر داشته باشند که کمی هم به فکر همسران خود باشند ودر روابطشان مراعات همسرانشان را بکنند.وهمیشه در روابط بین خود اول به فکر زن خود باشند و او را مورد نوازش قرار دهند تا او هم بتواند لذت واقعی را از در کنار شما بودن ببرد.زن موجود لطیفی است لطافت او را با آرامش از آن خود کنید وخدای ناکرده خدشه ای هر چند نادانسته واز روی هوسهای زود گذر بر آن وارد نکنید.              

 

همیشه بوسه هایتان را برای همسرانتان در وقت مناسب ذخیره کنید.واز خرج کردن بوسه هایتان نهراسید

چون هر روز می توانید هزازان بوسه برای او ذخیره کرده ونثار او کنید.خوش باشید


دعا

با یه دعا شروع شد.دختره داشت دعا می کرد تا دوباره بتونه ببیندش .گریه هاش یه لحظه هم قطع نمی شد.هی می گفت خدا جون می شه یه بار دیگه فقط به خاطر جوونیمون بتونم نگاشو ببینم.بتونم تو چشمای قشنگش ذل بزنمو دستم بزارم تو دستش.قول میدم خدا جون هر روز 5شنبه بیام زیارت امام زاده نذرمو ادا کنم.فقط تو میتونی اونو شفا بدی،فقط تو میتونی زندگی دوباره بهش بدی خدا جون.

 

اما انگار نه انگار مدتی گذشت دختره باز دست به دعا برداشت .گفت: آخه خدا جون چقدر سنگدلی چرا نمیزاری یه بار دیگه ببینمش تو میخوای اونو ازم بگیری.

 

اشک دختره پاشید رو دستای پسره،انگار که معجزه شده بود.چشمای پسره داشت باز می شد آره چشماش باز شده بود وذل زده بود تو چشمای دختره،دختره دستای پسره رو محکم گرفت تودستاش وفریاد کشید،ممنون اقای دکتر واقعا که زندگی دوباره بهش بخشیدین،ممنونتونم آقای دکتر.

 

دختره خیلی چیزا رو فراموش کرده بود!! روشو کرد به طرف پسره، پسره یه لبخندی بهش زدو چشاشو واسه همیشه بست.واسه همیشه .

 

دختره هر 5شنبه با یه شاخه گل می رفت امام زاده،واسه ادای نذرش وخوندن فاتحه رو قبر شوهرش!


ابر بارانی

 ببارای ابر بارانی ؛ببار ای عشق

ببار ای ابر!

گریانی؛پریشانی

یا که تنهایی وغمگینی

ببار همچون پرستوها

ببار همچون نگاه ما

ببار ای ابربارانی

ببار ای آرزو بر سینهء سردم

ببار ای آبی آبی

چه تنهایی تنهایی

ببار ای آبی آبی